نويسندگان



آثار تاريخي يك عاشق



دوستان عاشق تنها



دوستان عاشق



وضعیت من در یاهو



آمار وب



طراح قالب:



موزیک و سایر امکانات





گـل یا پــوچ؟


دستتــــــ را باز نکن، حســم را تباه مکــن

بگذار فقط تصــــــور کنم ..

که در دستانتــــ

برایـــم کمی عشق پنهـــان است ..

[+] نوشته شده توسط homan در 1:9 | |







عشق/

حواسـ ــ ــم را ..

هرکــ ــ ــ ـجا که پــرت می کنـ م ،،

باز کنـ ــــار تـــو می افتــ ـد . . !!

❤❤❤❤
❤❤

[+] نوشته شده توسط homan در 23:56 | |







نظربدین کچلا


[+] نوشته شده توسط homan در 20:32 | |







نظریادتون نره

وضعیت قلبت در حال حاضر کدومه؟!

...

[+] نوشته شده توسط homan در 20:15 | |







♠♥عشق عزیز زندگیتو با چی صدا میزنی؟!

...

[+] نوشته شده توسط homan در 20:13 | |







تو تنها عشق زندگیمی !!!

تو تنها عشق زندگیمی !!!

[+] نوشته شده توسط homan در 20:12 | |







نظربدهید


[+] نوشته شده توسط homan در 19:55 | |







اگربیایی

می خواهم عمرم را

با دست های مهربان تو اندازه بگیرم

برگرد!

می خواهم عمرم را

با دست های مهربان تو اندازه بگیرم

برگرد!

باور کن

تقصیر من نبود

من فقط می خواستم

یک دل سیر برای تنهایی هایت گریه کنم

نمی دانستم گریه را دوست نداری

حالا هم هروقت بیایی

عزیز لحظه های تنهایی منی

اگر بیایی

من دلتنگی هایم را بهانه می کنم

تو هم دوری کسانی که دور نیستند

در راهند

رفته اند برای تاریکی هایت

یک آسمان خورشید بیاورند

یادت باشد

من اینجا

کنار همین رویاهای زودگذر

به انتظار آمدن تو

خط های سفید جاده را می شمارم .


[+] نوشته شده توسط homan در 23:54 | |







ازچه بنویسم؟


از چه بنویسم؟؟

از آسمانی که همیشه در حال عبور است؟

یا از دلی که سوتو کور است؟
از چه بنویسم؟


از چه بنویسم؟؟

از آسمانی که همیشه در حال عبور است؟

یا از دلی که سوتو کور است؟

از زمین بنویسم یا از زمان یا از یک نگاه مهربان؟

از خاطراتی که با تو در باران خیس شد؟

یا از غزلهایی که هیچ وقت سروده نشد؟

از چه بنویسم ؟؟

از نامه هایی که هیچوقت بسویت نفرستادم ؟

یا از ترانه هایی که هرگز برایت نخواندم؟

از چتری که هرگز زیر آن نایستادیم؟

یا از بدرودی که هرگز بر زبان نیاوردیم؟

من عاشق بیابانی هستم که هرگز قسمت نشد با هم در آن قدم بزنیم…

من دل بسته درختی هستم که فرصت نشد اسممان را رویش حک کنیم…..

من منتظر پنجرهایی هستم که عطر تو را دوباره به من نشان دهد…


[+] نوشته شده توسط homan در 23:53 | |







چشمها رابایدشست

سهراب : گفتی چشمها را باید شست ! شستم ولی…..
گفتی جور دیگر باید دید! دیدم ولی…..

دیوانه باران زده

سهراب : گفتی چشمها را باید شست ! شستم ولی…..
گفتی جور دیگر باید دید! دیدم ولی…..
گفتی زبر باران باید رفت رفتم ولی….. او نه چشم های خیس و شسته ام را نه نگاه دیگرم را هیچکدام را ندید فقط در زیر باران با طعنه ای خندید و گفت :
دیوانه باران زده


[+] نوشته شده توسط homan در 23:51 | |



صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 41 صفحه بعد